کمي گيجم کمي منگم ، عجيب است
پريده بي جهت رنگم ، عجيب است
تو را ديدم همين يک ساعت پيش
برايت باز دلتنگم ، عجيب است . . .
دوري از اين ديده ، اما باز يادت ميکنم
حرمت اين آشنايي فرش راهت ميکنم
در فراقت ، غم حصار خنده هايم را شکست
باز هم از انتهاي دل صدايت ميکنم . . .
تا کي دل من چشم به در داشته باشد ؟
اي کاش کسي از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوي نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد . . .
من ملک بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد در اين دير خراب آبادم
نيستم آدم اگر باز نگردم آنجا
زين جهت هست اگر باز کمي دلشادم . . .
توکه با ديگرانت بود ميلي
چرا يادت مرا بشکست خيلي ؟
مگر قصدت پريشاني ما بود
که عشق ما نشد مجنون و ليلي . . . ؟
چمن ها بي تو زيبايي ندارد
بهار و گل دلارايي ندارد
فريب کَس نخوردم جز تو اي يار
که ديگر کَس فريبايي ندارد . . .
احساس تو طروات باران است
بر زخم شکوفه هاي گل درمان است
هروقت که در هواي تو ميچرخم
انگار نفس کشيدنم آسان است . . .
نظرات شما عزیزان: